۱۳۹۲ مهر ۲۷, شنبه

مبادا که باد ما را ببرد (قسمت سوم)

این نوشته در گویای من (اینجا) منتشر شده است.

موارد مرتبط:

محمد جواد ظریف خوش تیپ و خوش سخن است. فیس بوک دارد، تحصیل‌ کرده واقعی است و در عالم سیاست صاحب سبک است. او انگلیسی می‌داند و بسیار سنجیده سخن می‌گوید ...
احمدی‌نژاد اما پوپولیست بی ادبی بود که بی حساب و کتاب حرف می‌زد، او مجنونی بود که کشور را به پرتگاه سقوط کشاند. او نمونه کاملی از تاثیر خرافات مذهبی بر رفتار یک انسان بود ...
گو آن که هر دو جمله فوق را درست می‌دانم اما این دو در یک ویژگی نفرت انگیز مشترک هستند.

گرفتار شدن در بازی‌های سیاسی آن‌چنان می‌تواند هویت ما را بر باد دهد که در قبال این ویژگی مشترک، دو واکنش کاملا متفاوت در پی می‌گیریم. جان کلام من در این نوشته یک سخن است و آن این که هر کدام به خود بنگریم و ببینیم که چقدر در ادعاهایمان صادق هستیم و چقدر گرفتار «باد»ی شده‌ایم که سیاستمداران برایمان می‌وزانند.
اما قبل از ورود به بحث اصلی این نوشته، بایستی تاکید کنم که من سیاستمدار، کنشگر سیاسی و یا حتی تحلیل‌گر حرفه‌ای سیاسی نیستم و از این رو نوشته‌هایم قصد سیاسی را دنبال نمی‌کنند. گرچه امیدی ندارم که در حکومت علی خامنه‌ای (و یا هر ولی فقیه دیگری) اصلاحات قابل توجه سیاسی و یا حتی اقتصادی رخ دهد اما اصراری بر اثبات این موضع‌گیری هم ندارم. نگاه من به مسائل از منظر معناگرایی است و معتقدم که حتی اگر تحلیلم از عاقبت حکومت اسلامی صحیح نباشد، آن چه در این نوشته و نوشته‌های مشابه بیان می‌کنم کماکان برقرار می‌مانند.
و اما به اصل صحبت بر می‌گردم. محمد جواد ظریف تاکنون و در این مدت کوتاه وزارت خود، حداقل دو دروغ فاحش غیر قابل انکار گفته است. دروغ اول جمله‌ کوتاه توئیتری بود که به شکلی حرفه‌ای در دل خود سه دروغ را جا داده بود. او گفت که:
«ایران هرگز آن را (هولوکاست را) انکار نکرده است. مردی که به نظر می‌رسید انکار می‌کند، رفته است».
دروغ اول در این جمله این که سیاستمداران ایران، از علی خامنه‌ای گرفته، تا احمدی نژاد و بسیاری دیگر (مثلا در سمینارهای ضد هولوکاست) بارها و بارها علنا هولوکاست را انکار کرده‌اند. دروغ دوم این جمله این که آن مرد «به نظر» نمی‌رسید که هولوکاست را انکار می‌کند، بلکه صراحتا و پشت میکروفون و در یک سخنرانی برای عموم مردم این کار را کرد. دروغ سوم این جمله آن که آن مرد نرفته است، گویا احمدی نژادی بود و برایش حرف درست کردند و حالا هم رفته است. خیر! احمدی نژاد رفته است اما خامنه‌ای (که خود صراحتا منکر هولوکاست است و نماد عینی تمرکز تصمیم‌گیری در ایران است) هنوز نرفته است و کماکان هم سرجایش است. این‌ سه دروغ در واقع دروغ اول مورد نظر من در اینجا بودند.
دروغ بعدی اما زمانی بود که محمد جواد ظریف مستقیم در چشم خبرنگار امریکایی نگاه کرد و افسانه خواندن هولوکاست توسط علی خامنه‌ای را منکر شد و آن را به ترجمه اشتباه ربط داد. این دو مورد (در واقع چهار مورد) بدون شک دروغ گویی آگاهانه هستند. 
اما موارد دیگری نیز هستند که نمی‌توان اینچنین قاطعانه رای بر دروغ بودن آن‌ها داد اما همزمان نمی‌توان به سادگی از کنار آن گذشت. مثلا ظریف چند روز قبل مدعی شد که اصلا کسی به نام مجید توکلی را نمی‌شناسد! مثال دیگر جریان جلسه محرمانه در مجلس در خصوص سفر نیویورک و مذاکره مستقیم با وزیر خارجه آمریکا و مکالمه تلفنی روحانی و اوباما است و آن چه در آن جلسه مجلس گذشته است و تیتر روزنامه کیهان که منجر به کمردرد ظریف شد. این ماجرا هم مملو از نکاتی است که می‌توان روی آن‌ها دست گذاشت و تفسیر و تحلیل کرد.
اما عمده کسانی که این روزها جواد ظریف برایشان به نوعی بت تبدیل شده، گویا چشم خود را بر این وقایع بسته‌اند. ظاهرا این ماهیت دروغ‌گویی نیست که مذموم و ناپسند است بلکه گوینده آن است که تعیین می‌کند چه واکنشی داشته باشیم. اگر گوینده را به هر دلیل بپسندیم، دروغ مسئله‌ای فرعی است اما اگر گوینده را نپسندیم، دروغ عرش خدا را به لرزه می‌اندازد! در این گونه مواقع بهترین زمان برای ماست که به درون خود رجوع کنیم و ببینیم که چرا آن احساس تنفر درونی ما که با شنیدن دروغ‌های احمدی‌نژاد از درون ما زبانه می‌کشید، در مواجهه با دروغ‌های ظریف به خواب رفته است.
از پیامدهای گرفتار شدن در بازی‌های سیاسی، اثر تخدیری آن بر وجود گرفتار شدگان است. همانگونه که فرد معتاد کم کم هویت خودش، ارزش‌های خودش، و مبناهای تفکری خود را از دست می‌دهد، بازی‌های سیاسی نیز آن‌ها را که بازی می‌خورند کم کم به آن مسیری می‌کشاند که ماهیتا با سیاست همخوانی بیشتری دارد. فرد ممکن است درباره اخلاق گرایی مقاله‌ها بنویسد و سخنرانی‌ها بکند اما هیجانات سیاسی با انسان کاری می‌کنند که همه این سخنوری‌ها در عمل بر باد فنا برود. این از یک نگاه شبیه کاری است که برخی طرفداران تیم‌های ورزشی گرفتارش می‌شوند. اگر خطای داوری یا رفتار ضد ورزشی بازیکنان تیم «ما» منجر به برنده شدن تیم آن‌ها شود خوب و لذت بخش است، اما همین اتفاق‌ها اگر برای تیم مقابل رخ دهد، مذموم و ناپسند و ناجوانمردانه می‌شود. 
بادهای سیاسی می‌آیند و می‌روند. در وزش این بادها می‌توانیم با باد همراهی کنیم و اینطرف و آنطرف برویم، اما همزمان و اگر با باد همراه شدیم بد نیست به خودمان بنگریم و ببینیم چقدر در ادعاهایمان صادق هستیم و چقدر در آن‌ها مستقریم.
و چه خوب است، کسانی که الان خود را از شر احمدی‌نژاد خلاص شده می‌دانند و رویاهای خود را در دولت جدید تعبیر شده می‌بینند به این سوال جواب دهند که دروغ احمدی‌نژاد چه فرقی با دروغ ظریف دارد؟ و چگونه است که اولی فغانشان را در می‌آورد اما به آرامی از کنار دومی می‌گذرند؟
و اگر احیانا طرح این سوالات چندان خوشایند ما نیست، شاید دلیلش بادی است که ما را برده است.
محسن نمکیان
24 مهرماه 1392

استکهلم، سوئد

۳ نظر:

  1. در مورد مصاحبه جواد ظریف، چیزی نوشتم با تعبیر خوب، بد و زشت ِ مصاحبه او. دوستانی می نویسند که ما می دونیم، سیاست همینه، حالا بذار وضع درست بشه.....
    راستش جامعه باید به منتقدان احترام بگذارد.
    یک خاطره بگویم. هنوز انقلاب نشده بود. یک نویسنده عضو کانون آمده بود لندن برای مخالفان شاه سخنرانی کند. یک دختر جوان پرسید، واقعا شما از خمینی اسلامی موافقت می کنید. او می خواهد روسری سر ما بگذارد.
    نویسنده روشنفکر گفت حالا شما یک لچک هم سرت بکشی بخدا قشنگ تر می شی. بذار پیروز شیم. "آقا" را می فرستیم خانه.
    نشد. آن نویسنده و خیلی های دیگر ، با اردنگی خمینی بکنار پرت شدند.
    این را گفتم که یادمان باشد، منتقد، نگاهش، کمک است و نگذاریم خاموش باشند!

    "آرش سیگارچی"

    پاسخحذف
  2. خدائیش یا طرفدار احمدی نژادی یا شهروند اسرائیلی یا رفیق شریعتمداری آخر به نظر شما در این شرایط گفتن این نقد ها که شاید بعضی از مطالب آن نیز به فرض درست باشد در این شرایط ریختن آب به آسیاب دشمن نیست؟ملت وهم دولت در این شرایط به دنبال تنش زدایی اند ممکن است اهدافشان متفاوت باشد ولی هر دو به یک نتیجه می اندیشند.گفتن این نقد ها نه تنها چاره ی کار نیست بلکه شاید بتوان گفت با خواندن آن ها هر ایرانی وطن پرست به یاد افرادی چون حاج میرزا ابراهیم خان کلانتر می افتد.با این صحبتها به شما نمی گویند احسنت چه فرهیخته چیزی را دیدید که دیگران ندیدند ولی میتوان گفت چیزی را گفتید که دیگران می خواستند بگوئید

    پاسخحذف
  3. جداي از اين كه من طرفدار احمدي نژاد هستم، يا شهروند اسراييلم، يا حسين شريعتمداري هستم، يا آب به آسياب دشمن مي ريزم، يا ميرزا ابراهيم كلانتر هستم و يا آنچه را مي گويم كه ديگران مي خواهند بگويم و يا فرضيات ديگر كه من قصد ندارم انها را پاسخ بدهم، بفرماييد كجاي صحبت اشتباه است اگر كسي معتقد باشد كه دروغ گويي همه جا مذموم است؟ و اينكه صلاح يك مردم با دروغگويي به دست نخواهد امد، و اينكه استاندارد دوگانه پذيرفته نيست؟

    پاسخحذف