۱۳۹۲ دی ۱۳, جمعه

کوهیار گودرزی و وضعیت پناهجویی او در ترکیه

توضیح: این نوشته روایت وضعیت کوهیار گودرزی است در ترکیه و شرایطی که او گرفتارش شده است. کوهیار گودرزی همو است که در زمانی که در زندان است هر روز در رسانه‌ها از او می‌شنویم اما وقتی شرایط عوض می‌شود و احتمالا سرگرم هیاهو‌های دولت «اعتدال» و «امید» هستیم، تاریخ مصرف او برای رسانه‌ها تمام می‌شود ...
و از زاویه‌ای دیگر، این روایت وضعیت پناهجویان در کشوری همچون ترکیه است، این وضعیت پناهجویی است که از بد حادثه «واقعا» پناهجو است
وضعیت کوهیار گودرزی از جهاتی بی ارتباط با یادداشت من در خصوص «مهاجرت از طریق پناهجویی» نیست.


پارسال زمستان بود که تصمیمم را گرفتم و دلایلم قانعم کرد که از ایران خارج شوم، در این مدت هرگز از وضعیتم چیزی ننوشتم و شکوه نکردم، که چند سالی است عادت کرده‌ام ناله نکنم و زیر و بم زندگی را با شوخ‌طبعی بگذرانم، چیزی که شاید در دوران بازداشت خیلی کمکم کرد، اما گاهی حرف را باید زد، درد را باید گفت، تصمیمم را گرفتم و خودم را سپردم دست قاچاقچیان انسان و سرمای زمستان و برف آذربایجان و عبور از مرز، هشت روز گروگان قاچاق‌چی‌ها بودن در آغل گوسفندان و دهات و عبور دوباره از یخ و برف و دزدیدن وسایلم و کاغذ عبور جعلی و عاقبت آنکارا، دفتر رسیدگی به امور پناهندگان و جایی که درخواستم را ثبت کردم، چرا که گذرنامه و اوراق هویت نداشتم و بزرگترین مشکلم همین بود.

و حالا دارد می‌شود یک‌ سال و من هنوز در ترکیه نه تنها پذیرش سازمان ملل و کشور ثالث که حتی وقت مصاحبه برای بررسی پناهندگی هم نداشته‌ام، داستان از این قرار است:‌قریب به چهار ماه پیش دفتر کمیساریای عالی سازمان ملل در ترکیه که دچار هزاران بوروکراسی و مشکل و ضعف ساختاری است به من وقت مصاحبه داده بود، من مسیر هفت ساعته را تا دفتر کمیساریا در آنکارا پیمودم و آنجا به من اجازه ورود ندادند، در آن زمان گمان می‌کردم مصاحبه‌ام را به دلیل فقدان مدارک شناسایی از دست داده‌ام حال آن که مشکل و عاملی که باعث لغو مصاحبه‌ی من شده بود طبق اعلام چند باره دفتر سازمان ملل نیاز به صبر تا اتمام رسیدگی پزشکی بوده است. چیزی که در زمان پیش ثبت‌نام و پس از شنیدن خلاصه بازداشت و شکنجه‌ها از سوی وکیل مربوطه پیشنهاد شد و طبعا من که گمان نمی‌کردم قرار است بدل به چنین مشکلی شود پذیرفتم، استفاده از دوره درمانی روان‌پزشک، آن هم ماهی یک بار و با هزینه‌ی رفت و آمد شخصی، سازمان ملل از چهار ماه پیش وقت مصاحبه‌ی مرا به بهانه‌ی اتمام روند پزشکی لغو کرد و حال اینکه چنین روندی بسیار وقت‌گیر و ممکن است چندین سال بطول بیانجامد. این یعنی دکتری که که بنا بود تا به مشکلات روحی ناشی از اتفاقات زندان من رسیدگی کند خودش تبدیل به بزرگترین عامل ناراحتی شد.
وضعیت نابسامان سازمان ملل تنها مختص به من نیست و هزاران پناهنده‌ی ایرانی دیگر در ترکیه را هم شامل می‌شود. سوی دیگر قضیه هم پرونده‌های جعلی و نمونه‌اش شخصی که جلوی دفتر سازمان ملل ادعا می‌کرد پنج سال در بازداشت و سلول انفرادی بوده و حتی اسم زندان اوین را هم نشنیده بود و دلیل مشخصی هم برای بازداشتش نداشت و تنها فعال سیاسی بود، همین قدر مبهم و دو ماهه از سوی سازمان ملل تایید شده بود، همین قدر راحت، همین قدر دردناک.
در سالگرد انتخابات ایران در سال ۸۹ هیلاری کلینتون وزیر امور خارج وقت امریکا در سخنرانی‌اش از هفت فعال حقوق بشر از جمله من نام برد و از مقامات ایران خواستار آزادی آنان شد. و حال در یک سال گذشته از سوی همین مقامات امریکایی که بعضی‌هاشان حتی سابقه دبیرستان تیزهوشان من را هم دارند هیچ گونه کمک موثری در پروسه پناهندگی من انجام نشده. و دوستان نسبتا پرشمار و بعضا بانفوذم که در زمان بازداشت‌هایم عکس و اسمم از یادشان نمی‌رفت حالا اینقدر درگیر مشغله و روزمرگی‌شان هستند که حتی وقتی برای یک گپ ساده هم ندارند.
ایران را خیلی سال پیش می‌توانستم ترک کنم، وقتی دانشجوی صنعتی شریف باشی راه‌های ساده‌تری هم هست، بعد از بازداشت قبلم هم همین‌طور. اما وقتی اتفاقاتی که برایت می‌افتد حاصل یک انتخاب باشد طبعا پذیرفتنشان آسان‌تر است. در ماه ششم بازداشت پنجمم توی سلول برای وقت گذرانی حساب کردم که مثلا اگر پنجاه سال عمر کنم یک درصدش را توی زندان بوده‌ام. این درصد نهایتا و با بازداشت بعد به چهار رسید. تمام آن ماه‌ها را اگر چه سخت اما به عنوان تبعات و هزینه‌ی یک انتخاب عقلانی پذیرفته‌ام، اما سخت است برای دنبال کردن تحصیلی که حقش از تو سلب شده از موطنت گذشته باشی و در عین بلاتکلیفی و گاهی بشنوی که راه خوبی‌ست برای پناهندگی. این‌ها را هم ننوشتم از باب اینکه از شرایط ناله کنم، انفرادی و زندان بزرگترین حسنش همین است که آدم می‌فهمد هیچ چیز از زمان ارزشمند‌تر نیست و اینکه چطور در بدترین شرایط جلوی بیهوده هدر رفتن عمر را بگیری. توی همین مدت یک مدرک معتبر آنلاین گرفتم و چند ماه دیگر در آزمون تافل شرکت می‌کنم. نوشتم چرا که این مدت اخیر چند نفری از دوستان داخل ایران سراغ گرفته بودند که امریکا چطور است و کدام ایالتی و گویا تصور اغلبشان هم همین بود. دوم اینکه شمایی به دست بدهم از وضعیت کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل و سیستم بیمار آن.

برچسب: مهاجرت و پناهندگی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر